شايستگان از منظر قرآن کريم  (قسمت اول )

نويسنده:سيد محمود طاهري



1. نمازگزاران

از نگاه قرآن کريم، طبع انسان به گونه اي است که به هنگام روبه رو شدن با سختي ها، بي قرار و ناشکيبا و به گاه دست يافتن به رفاه و ثروت، بازدارنده و بخيل است. خداوند در قرآن مجيد در اين باره مي فرمايد:
ان الانسان خلق هلوعا. اذا مسه الشر جزوعا. و اذا مسه الخير منوعا.(معارج: 19-21)
بي گمان، انسان، ناشکيب آفريده شده است. چون شر به او رسد، بي تاب و چون خير به او رسد، بازدارنده است.
در قرآن کريم، گروهي از اين قاعده مستثني هستند، آنجا که خداوند فرمود: «الا المصلين الذين هم علي صلاتهم دائمون »؛ مگر نمازگزاران آنها که همواره نماز به جا مي آورند ». (معارج: 22 و 23)
نمازگزاران واقعي بر اثر ارتباط شبانه روزي با سرچشمه خوبي ها، زيبايي ها و قدرت ها، به رنگ خدا درمي آيند و به آرامشي ژرف مي رسند. پس به تدريج از ناهنجاري هاي اخلاقي پاکيزه مي شوند. از جمله آن که هنگام روبه رو شدن با دشواري هاي زندگي بي تاب نمي شوند و به گاه دست يافتن به تنعم و ثروت نيز ديگران را فراموش نمي کنند. «يکي از عمل هايي که سرشار از انگيزه ياد خداست و مي تواند انسان را يکسره غرق درياد خدا کند و نيز مي تواند بيدار باش و به خويش آورنده باشد و مي تواند همچون شاخص و علامتي، رهروان راه خدا را بر روي خط مستقيم بدارد و از گيجي و گمي حفظ کند، نماز است. ياد خدا از طرفي، هدف را که همانا پيوستن به او - يعني به بي نهايت خوبي و کمال است، همواره مدنظر قرار مي دهد، و مانع از گم کردن جهت مي شود و از طرفي، به شخص قوت قلب و نشاط و اطمينان مي بخشد و او را از سرخوردگي و فريفته شدن به پديده هاي مشغول کننده يا بيمناک شدن از ناهنجاري ها در برابر ناهمواري ها محافظت مي کند ». (1)
نماز، گنجايش روحي انسان را افزايش مي دهد و او را در برابر سختي ها، خويشتن دار و بردبار و به هنگام خوشي ها و بي نيازي ها، باوقار و ديگرخواه مي کند.

2. آنها که هيچ گاه نماز را رها نمي کنند

نماز به انسان تعالي مي بخشد، او را دريادل و توانا مي کند و از تسليم شدن در برابر پيشامدها و نيز منفعت طلبي و خودگرايي به هنگام بي نيازي، بازمي دارد. البته اين ثمره ها در صورتي به طور کامل بهره نمازگزار مي شود که آن را همواره و به وقتش به جا آورد و هرگز آن را ترک نکند، همانگونه که خداوند در آيه 23 سوره معارج فرمود: «الذين هم علي صلاتهم دائمون؛ آنها که نماز را همواره به جا مي آورند ». در غير اين صورت، بهره او از نماز بسيار ناچيز و اندک خواهد بود .
در حديثي از امام باقر عليه السلام در اين باره مي خوانيم:
احب الاعمال الي الله عزوجل ماداوم عليه العبد و ان قل.(2)
دوست ترين اعمال نزد خداي عزوجل، عملي است که بنده آن را همواره ادامه دهد، اگر چه اندک باشد .
همچنين امام سجاد عليه السلام مي فرمايد: «اني لاحب ان اداوم علي العمل و ان قل؛ من دوست دارم که عمل را ادامه دهم، اگر چه کم باشد.»(3)
«نماز، تجديد عهد بندگي مخلوق با خداست و هميشه بايد اين تجديد عهد تکرار شود.» (4) «نماز اسلام که با تلقين و تکرار ياد خدا، بشر محدود و آسيب پذير را با خداي نامحدود مرتبط مي سازد و بدو متکي مي کند و با پيوند زدن انسان به مدبر جهان، قدرتي نامحدود و بي زوال به او مي بخشد، بايد نيکوترين درمان ضعف انسان و مؤثرترين داروي عزم و اراده به حساب آيد.»(5)
خوشا آنان که الله يارشان بي
که حمد و قل هو الله کارشان بي
خوشا آنانکه دايم در نمازند
بهشت جاودان مأوايشان بي
باباطاهر

3. آنها که اهل انفاق و بخشش هستند

دو بحث «نماز» و «انفاق و کمک به ديگران » در قرآن، معمولاً با هم به دنبال هم آمده است. در حقيقت يکي از آثار ارتباط با خدا، کمک به خلق خداست. خداوند در قرآن مي خواهد به ما بفهماند چنانچه کسي در انديشه مردم نباشد و از رنج و فقر آنان رنج نبرد، اگر نماز هم بخواند، ارزش حقيقي نماز را در برندارد؛ زيرا آن نماز نتوانسته است روح و جان او را از دنياطلبي و مال پرستي جدا کند و به سوي خداپرستي و دگرگرايي متوجه سازد. بدين ترتيب، آنجا که خداوند در آيه هاي 22 و 23 سوره معارج، از نماز و ارتباط با خدا سخن مي گويد، در آيه هاي بعد، از ديگرخواهي و رسيدگي کردن به احوال تهي دستان - يعني ارتباط با خلق خدا - سخن مي گويد و مي فرمايد: « والذين في اموالهم حق معلوم للسائل والمحروم؛ و کساني که در اموالشان، حقي معين براي سائل و محروم است. »
البته سهم و حق محرومان و بينوايان بيش از خمس يا زکات است که پرداخت آن بر همگان واجب است، چنانکه امام صادق عليه السلام در اين باره مي فرمايد:
همانا خداوند از براي فقرا در اموال ثروتمندان، حق و حقوق واجبي به نام زکات قرار داد که البته آنان بر اثر پرداخت زکات، در حلقه مسلمانان وارد مي شوند، ولي خداوند غير از زکات حقوقي ديگر نيز [از قبيل انفاق] در اموال ثروتمندان قرار داده است واين همان است که خداوند فرمود: «والذين في اموالهم حق معلوم؛ و آنها که در اموالشان، حقي معلوم است.»(6)
همچنين امام سجاد عليه السلام در اين باره مي فرمايد:
منظور از حق معلوم در اين آيه شريفه، [خمس و] زکات نيست که پرداختن آن واجب است، بلکه مقصود اين است که شخص به اندازه بضاعت مالي خويش در صله رحم بکوشد، ضعيفي را تقويت مالي کند و خرج کسي را که نمي تواند زندگي خود را اداره کند، به عهده گيرد.(7)
خداوند بزرگ با دادن چنين دستورهايي درصدد است از نمازگزار، انساني بسازد که در حال ثروت و بي نيازي، اهل انفاق باشد و به کمک تهي دستان بشتابد، و در دام خودبيني و رفاه زدگي، گرفتار نيايد.
از بزرگترين ثمره هاي نماز، ديگرخواهي است. بر اين اساس، نشانه نمازگزار حقيقي آن است که همواره در فکر نيازمندان باشد.
نکته: انفاق، عامل تعديل ثروت
در اقتصاد اسلامي، مالکيت خصوصي به تصويب و تأييد رسيده است تا مردم براي کار و توليد و نگاهداري اموال خود، انگيزه و راهکار درست داشته باشند. در واقع، اين تأييد مالکيت افزون بر آنکه به سود افراد است، به اقتصاد کل جامعه نيز سود مي رساند.
«ورشکستگي اقتصادي کشورهاي کمونيست و برچيده شدن بساط مارکسيسم ثابت کرد که مبارزه با مالکيت خصوصي، مبارزه با رونق اقتصادي است. ولي اگر مالکيت خصوصي افسار گسيخته و بي قيد و شرط باشد، موجب انباشته شدن ثروت جامعه در دست ثروتمندان و فقيرتر شدن فقيران خواهد شد. اسلام در عين حال که مالکيت خصوصي را اجازه داده، از راه هاي مختلف با اختلاف طبقاتي و تجمع ثروت در دست اقليت معدود مبارزه کرده است. يکي از اين راهها، برقراري مالياتهايي مانند خمس و زکات است. راه ديگر، دادن اختيار به حکومت اسلامي است تا هر وقت لازم باشد، براي مصلحت جامعه، قوانين اقتصادي خاصي وضع کند. راه سوم، توصيه به انفاق است. اسلام از مسلمانان خواسته است تا آزادانه و آگاهانه، بدون ترس از حکومت و قانون و براي رضاي خدا به مستمندان کمک کنند. انفاق، عملي انساني است و اسلام همانگونه که براي ايجاد رونق اقتصادي، انگيزه انساني مالکيت خصوصي را ناديده نگرفته، براي تعديل ثروت و مبارزه با اختلاف طبقاتي [نيز] انگيزه انساني و رحم و دستگيري از هم نوعان را که در هر انساني وجود دارد، فراموش نکرده است.»(8)
داني که را سزد صفت پاکي
آن کاو وجود پاک نيالايد
دزدند خودپرستي و خودکامي
با اين دو فرقه راه نپيمايد
تا خلق از او رسند به آسايش
هرگز به عمر خويش نياسايد
تا ديگران گرسنه و مسکينند
بر مال و جاه خويش نيفزايد
تا بر برهنه جامه نپوشاند
از بهر خويش بام نيفزايد
تا کودکي يتيم همي بيند
اندام طفل خويش نيارايد
پروين اعتصامي

4. معادباوران

خداوند در آيه 26 سوره معارج مي فرمايد: « والذين يصدقون بيوم الدين؛ و کساني که روز جزا را باور دارند ». «يکي از برجسته ترين ره آوردهاي [رسالت] انبياي الهي، معارف و احکام معاد است. ايمان به وحي و رسالت، بدون اعتقاد به معاد سودمند نيست؛ زيرا دين، همان صراط مستقيم است و صراط، براي مقصد است و اگر مقصدي به عنوان جهان ابد و عالم حساب و قسط و عدل و پاداش کيفر نباشد، صراط (يا همان دين ) بي معناست.»(9)
معادباوري و يقين به روز رستاخيز، يکي از عوامل پرهيزکاري است. اعتقاد به روز قيامت و حساب و کتاب سبب مي شود که انسان با مراقبت هميشگي کردار خويش، از قلب و جان پاکيزه بهره مند باشد. کسي که به جهان ابدي معتقد است، در برابر سختي ها و ناگواري هاي روزگار، به اميد رسيدن به والاترين پاداش الهي که همانا نزديکي به خداوند است، خويشتن داري و صبر پيشه مي کند و با بي تابي و اعتراض به اراده خداوند، پاداش خود را تباه نمي سازد .حضرت علي عليه السلام يکي از ثمره هاي بزرگ معادباوري را دگرگرايي، انفاق و توجه به ديگران مي داند و مي فرمايد:
بدان که راهي دشوار و بس طولاني پيش روي داري و در اين راه، بدون کوشش بايسته و تلاش فراوان و برداشتن زاد و توشه و سبک کردن بار گناه، موفق نخواهي بود. اگر مستمندي را ديدي که توشه ات را تا قيامت مي برد و فردا که به آن نياز داري، به تو بازمي گرداند، کمک کردن به او را غنيمت شمار، و زاد و توشه را بر دوش او بگذار و اگر قدرت مالي داري، بيشتر انفاق کن و همراه او بفرست؛ زيرا ممکن است روزي در رستاخيز در جست و جوي چنين فردي باشي و او را نيابي. به هنگام بي نيازي اگر کسي از تو وام خواهد، غنيمت بشمار تا در روز سختي و تنگ دستي، به تو بازگرداند.(10)
در قرآن کريم، رهايي از تبه کاري، ره آورد اعتقاد به معاد معرفي مي شود، آنجا که آمده است:« انا اخصلناهم بخالصه ذکري الدار؛ ما آنان را براي آخرت انديشي، خالص و پاک دل ساختيم .»(ص: 46)
در مقابل، فراموشي قيامت را مايه انحراف از راه خدا و گرفتارآمدن به عذاب الهي مي داند و مي فرمايد:
ان الذين يضلون عن سبيل الله لهم عذاب شديد بما نسوا يوم الحساب. (ص: 26) بي گمان، کساني که از راه خدا گمراه مي شوند، عذاب سخت و سنگيني ( در پيش ) دارند؛ زيرا روز حساب را فراموش کرده اند.
همواره به ياد معاد بودن، به اصلاح فرد و جامعه مي انجامد.

پي نوشتها:

1- محمد اسفندياري، قندپارسي، قم، صحيفه خرد، 1382، چ 2، به نقل از: آيت الله خامنه اي، از ژرفاي نماز، ص 9.
2- محمد بن يعقوب کليني، اصول کافي، ترجمه: سيد جواد مصطفوي، تهران، دفتر نشر فرهنگ اهل بيت عليهم السلام، ج 3، ص 129.
3- همان، ص 130.
4- مرتضي مطهري، حکمت ها و اندرزها، تهران، صدرا، 1385، ص2، ص199.
5- قند پارسي؛ به نقل از: ژرفاي نماز، ص 16.
6- عبدعلي الحويزي، تفسير نورالثقلين، تصحيح: سيد هاشم رسولي محلاتي، قم، دارالکتب العلميه، ج 5 ، ص 417.
7- فيض کاشاني، تفسير صافي، تهران، دارالکتب الاسلاميه، 1377، ج 7، ص 293.
8- غلامعلي حداد عادل، درسهايي از قرآن، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامي، 1384، چ 1، ص 229.
9- عبدالله جوادي آملي، تفسير تسنيم، قم، اسراء، 1378، چ1، ج 2، ص 197.
10- نهج البلاغه، ترجمه: دشتي، نامه 31.

منبع:ماهنامه طوبي24